محمدعلی فروغی سیاست مدار و روشنفکر ایرانی بود. از آثار ترجمه ی او شاهکارهای افلاطون در حکمت سقراط است.
در دیباچه این کتاب به قلم محمدعلی فروغی می خوانیم:
محمدعلی فروغی سیاست مدار و روشنفکر ایرانی بود. از آثار ترجمه ی او شاهکارهای افلاطون در حکمت سقراط است.
در دیباچه این کتاب به قلم محمدعلی فروغی می خوانیم:
لیزیس (لوسیس) رساله ای از افلاطون است که در آن طبیعیت فیلیا(φιλία) که اغلب به دوستی ترجمه میشود مورد بحث قرار گرفته است. اگرچه مفهوم اصلی این کلمه دلالت به ارتباطی بسی عمیق تر و صمیمانه تر دارد.
شخصیت های اصلی این مکالمه شامل سقراط، دو پسر بنام لیزیس و منکسگونس که با یکدیگر دوست اند و هیپوتالس است.
برای دانلود pdf این رساله یا رسالات دیگر اینجا را کلیک کنید.
گرگیاس
•••
کالیکلس: سقراط، به میدان جنگ باید چنین رسید!
سقراط: مگر جشنی بود و دیر رسیده ایم؟
کالیکلس: آری، جشنی با شکوه بود و گرگیاس با خطابه ای دلنشین پذیرائی می کرد.
سقراط: کالیکلس، گناه کرفون است که تا کنون ما را در میدان شهر نگاه داشت.
برای دانلود pdf این رساله یا رسالات دیگر اینجا را کلیک کنید.
•••
یک روز پس از آنکه از میدان جنگ پوته ایدایا بازگشته بودم به قصد دیدن جاهای مأنوس از خانه بیرون شدم و در سر راه به ورزشگاه تا اوره آس که روبروی پرستشگاه بازیلیکاست رسیدم. در آنجا جمعی را دیدم که جز چند تن همه دوستان و آشنایانم بودند. همینکه چشمشان به من افتاد از دور و نزدیک به من درود گفتند ولی کرفون که همواره شور و حرارتی خاص دارد دوان دوان خود را به من رساند و دست مرا گرفت و گفت: سقراط، چگونه از آن کشتار رهائی یافتی؟
برای دانلود pdf رساله منون یا رسالات دیگر اینجا را کلیک کنید.
منون
Menon
••••
منون: سقراط، می توانی به من بگوئی که قابلیت آموختنی است؟ یا آموختنی نیست و از راه تمرین بدست می آید؟ یا نه آموختنی است و نه از راه تمرین حاصل می شود بلکه با آدمی خلق شده و جزء طبیعت اوست، یا به نحوی دیگر پدید می آید؟
سقراط: منون گرامی، پیشتر مردمان سرزمین تسالی به توانگری و مهارت در اسب سواری شهره بودند. ولی اکنون چنین می نماید که به دانائی نیز گوی سبقت از همگان برده اند، بخصوص مردمان شهر لاریسا که زادگاه دوست تو آریستیپ است.
برای دانلود pdf این رساله یا رسالات دیگر اینجا را کلیک کنید.
•••
لیزیماخوس: نیکیاس و لاخس، آن مرد را که هنر به کار بردن جنگ افزارهای گوناگون را به معرض نمایش گذاشته بود دیدید. هنوز نگفته ایم که چرا از شما خواستیم با ما به تماشای او بیائید. اکنون گوش فرا دارید تا منظور خود را بیان کنیم. یقین داریم که راز دل خود را می توانیم با شما بی پرده در میان نهیم در حالی که بیشتر مردمان به اینگونه هنر نمائیها می خندند و اگر کسی نظرشان را در این باره جویا شود به جای آنکه عقیده ی خود را فاش کنند می کوشند به اندیشه ی سؤال کننده پی ببرند و مطابق میل او سخن بگویند. ولی شما نه تنها در مسأله ای که می خواهیم شور کنیم صاحب نظر ید بلکه می دانیم که آنچه به راستی می اندیشید به ما خواهید گفت.