فیثاغورثیان

فیثاغورث، به‌عنوان نخستین فیلسوف ریاضی، نقش برجسته‌ای در پیوند فلسفه با ریاضیات داشت. برخلاف فیلسوفان مکتب میلطی تالس، آناکسیماندر و آناکسیمنس که آب، بی‌نهایت(نامتعین) و هوا را به‌عنوان آرخه (اصل نخستین جهان) معرفی کردند، فیثاغورث عدد را آرخه جهان دانست.

ارسطو در کتاب مابعدالطبیعه درباره دیدگاه فیثاغورثیان می‌نویسد:

خدا، انسان و هراکلیتوس

انسانها چیستند؟ خدایانی میرا.

خدایان چیستند؟ انسانهایی نامیرا.

هراکلیتوس

در بیان این فیلسوف پیشاسقراطی احساس دینی انسان یونانی را درک میکنیم.

اولین مدل خورشید مرکز

ستارگان و خورشید بی حرکت باقی میمانند،در حالی که زمین بدور خورشید میگردد.

خدای رواقیون

برای رواقیون چیزی بیرون از جهانی که تجربه میکنیم وجود ندارد. طبیعت تمام واقعیت است. چیزی بالاتر از طبیعت وجود ندارد. 

• خود طبیعت با اصولی خوانا و عقلانی اداره میشود. [لوگوس]
• ما خود نیز بخشی از طبیعتیم.
• روح عقلانیت که ما و طبیعت را فراگرفته، چیزی است که خدا را معنا میدهد. پس خدا نه خارج از جهان ما و نه جدا از آن است. بسیط شده در عالم، ذهن خودآگاه جهان بوده و هست.

استبداد

حقیقت این است که بزرگ ترین جنایات نه معلول ضرورت بلکه به دلیل افراط رخ می دهند. آدمی مستبد نمیشود که تا شاید از سرما رنج نکشد!

از این رو، افتخار بزرگی است، نه برای کسی که دزدی را بکشد، بلکه برای کسی که مستبدی را بکشد.

ارسطو

کلآرخوس[401-353 ق.م] مستبد هراکلیا _مستعمره یونانی در دریای سیاه_نمونه بارزی از دیکتاتور بود. 

مسئولیت پدری

سولون، که خود کاسب بود قانونی وضع کرد تا فرزند مجبور نباشد از پدری که به وی حرفه خاصی نیاموخته است حمایت کند. 

به نظر سولون، برخلاف نظر آتنی های بعد، صنعتکاری خود از شرف و افتخار والایی برخوردار بود.