سولون، که خود کاسب بود قانونی وضع کرد تا فرزند مجبور نباشد از پدری که به وی حرفه خاصی نیاموخته است حمایت کند.
به نظر سولون، برخلاف نظر آتنی های بعد، صنعتکاری خود از شرف و افتخار والایی برخوردار بود.
اجتماع یونان، که سوداگری و فردگرایی و تجددطلبی از خصایص آن است، چندان توجهی به پیران ندارد، زیرا محترم شمردن این گروه لازمه جوامعی محافظه کار و مذهبی چون اسپارت است؛ ولی دموکراسی، که به نیروی آزادی قید و بندها را سست میسازد، بر جوانان تکیه میکند و نو را بر کهنه رجحان مینهد.
تاریخ آتن نشان میدهد که در موارد گوناگون، فرزندان اموال پدران خویش را، بدون اثبات جنون و سفاهت آنان، تصاحب کرده اند. ولی سوفکل، که به چنین وضعی گرفتار شده است، قسمتهایی از آخرین نمایشنامه خود را در دادگاه (هیئت های ژوری چند صد نفره) میخواند، و بدان سبب نجات مییابد.
•••