در آبراهه هلسپونت آنجا که اروپا آسیا را ملاقات میکند دو جوان، عشقی را در جاودانگی مرگ شریک میشوند.

هلسپونت

یکی راهبه ای که سوگند پاکدامنی خورده و نیاز به درگاه الهه عشق و زیبایی میبرد؛ آنجا که آفرودیت را در برج معبد شهرش سِستوس پرستش میکند.

و دیگری پسری بنام لیندِر در آن سوی دیگر تنگه در شهر آبیدوس که دلباخته راهبه شده است.