اولین تماس یونان و افغانستان در سال 330 ق م رخ داد زمانی که اسکندر کبیر به به مرزهای افغانستان کنونی قدم گذاشت. البته میتوان گفت که یونانیان قبل از این هم در افغانستان بوده اند چرا که اسکندر در آنجا با عده از مهاجران یونانی زبان مواجهه شد که از قرار به دستور خشایارشا از ملیتوس به آنجا مهاجرت کرده بودند.
مسیر لشگرکشی اسکندر کبیر
اسکندر در زمان لشکرکشی اش در افغانستان شهرهای زیادی تاسیس کرد از جمله:
الکساندریا آراکوزیا (قندهار)
الکساندریا آریانا (هرات)
الکساندریای اکسوس (آی خانم)
الکساندریای اپیانا (غزنی)
حدود صد سال پس از اسکندر ، دولت یونانی بلخ و دولت یونانی هند توسط فرزندان یونانیانی که در افغانستان ساکن شده بودند تاسیس شدند.
بعد از فروپاشی این حکومت ها تا دوران مدرن دیگر تماس مشخصی بین افغانستان و یونان وجود ندارد.
استاتر طلا با تصویر اوکراتید یکم (۱۷۱–۱۴۵ پیش از میلاد) یکی از پادشاهان دولت یونانی بلخ، این سکه با وزن ۱۶۹٫۲ گرم و قطر ۵۸ میلیمتر، بزرگترین سکه طلای شناخته شده از دوران باستان است که در بخارا کشف شدهاست.
خلاصه ای از تاریخ دولت یونانی بلخ
دولت یونانی بلخ همچنین معروف به پادشاهی دیودوت، شرقیترین بخش یونانی است که از سال ۲۵۰ تا ۱۲۵ پیش از میلاد بر بیشتر افغانستان، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان و مناطقی از ایران، پاکستان و هند فرمان میراند. پایتخت این دولت، شهر بلخ بود که بزرگترین و غنیترین شهر دوران باستان بهشمار میرفت که به "سرزمین هزار شهر طلایی" معروف بود.
این دولت با اعلام استقلال دیودوت - ساتراپ بلخ و مناطق اطراف از سلوکیان شروع شد. قدرت یونانیانی که رهبر شورش مردم بلخ شدند، به لطف ثروتمند بودن منطقه به سرعت فزونی یافت و آنان نه تنها ارباب آریانا شدند که هند نیز تحت فرمان آنان درآمد. همانگونه آپولودوروس میگوید، بهزودی مردمی که زیر فرمان آنان بودند، از مردم تحت فرمان اسکندر بیشتر شدند.
دیودوت در سال ۲۴۰ پیش از میلاد درگذشت و دیودوت دوم، فرزند او، به جایش برتخت نشست. او با اشک یکم علیه سلوکیان متحد شد. بعد، سلوکوس [دوم] برای سرکوب شورشیان به آن منطقه اردو کشید اما شکست خورد.
پس از این دولت بلخ گشترش بیشتر یافت و شاهان بعدی به جهانگشایی در این قسمت از آسیا پرداختند. مرزهای دولت بلخ از طرف شمال از سُغد گذشته به فونیان رسید و به سرزمین تخاریها رسید. و حتی به سزرمین تاتارها نیز چیرگی یافتند. در جنوب هم یونانیان هند را تا سندوپتاله رانده و مملکتی وسیع بدست آوردند. مقصود یونانیهای بلخ این بود که بین اقیانوس هندوچینیها میانجی دادوستد بازرگانی باشند. در این زمان رشد و ترقی بلخ فوقالعاده بود.
این احوال تا ۱۲۷ ق.م. پائید، و در این زمان سکاها به باختر هجوم آورند و موجبات سقوط دولت یونانی بلخ را فراهم کردند.
اوضاع اجتماعی افغانستان در زمان دولت یونانی بلخ
ورود اسکندر به افغانستان که عدهای از علما و هنرمندان یونانی در معیت آنها حرکت میکردند – تأثیری عمیق در ماده و روح مردم افغانستان نمود. این حادثه بزرگ، نظام اجتماعی و تمدن و فرهنگ قدیم کشور را تکان داد؛ و در نتیجه آمیزش هردو، مدنیت و فرهنگ کشور ارتقا یافت. یونانیان که وارد افغانستان شدند، سپاهی بودند مجرد و بیآل و عیال پس در افغانستان که مقیم ماندند، از مردم این کشور ازدواج کردند و آمیختند، این اختلاط آنان را تحت تأثیر فرهنگ و مذهب و عقاید افغانستان قرار داد تا جایی که از یونانیان متمایز شدند و شکل مستقل به خود گرفتند. این تنها نبود حادثه دیگری هم واقع شد که در تاریخ تمدن و فرهنگ مملکت نقش بزرگ و طولانیتری به جا گذاشت. اواسط قرن سوم قبل از میلاد که استقلال دولت یونانی بلخ در افغانستان اعلان شد، از جبهه شرق دولت بزرگ موریاهای هندوستان از رودبار سند بگذشت و تا جنوب هندوکش رسید. مبلغین مذهبی این دولت، دیانت بودایی را آوردند و تا اوایل قرن دوم قبل از میلاد دامنه نفوذ روحانی و اخلاقی آن تا باختریان گسترش یافت. دولت یونانی افغانستان گرچه چشم طمع به هندوستان غنی دوخته بود اما با توجه به سیاست آزادی مذهب، مانع انتشار این دین جدید نگردید. به این دلیل دین بودا با اساطیر آن، نصف شرقی کشور را استیلا نمود. تا جایی که دیانت قدیم زرتشت مقاومت نتوانسته و قدم به قدم به طرف غرب کشور عقب نشست. با این حال ادیان و عقاید متعدد در آن روزگاران مورد احترام بود. خدایان یونانی و زرتشتی و بودا، اناهیتا و اپولون و بودا، با معابد مختلف آنها در جوار همدیگر میزیستند.
از قرن سوم تا قرن اول قبل از میلاد، پیشهوری در افغانستان رشد کرد، صنعت مجسمهسازی، حکاکی و مهرکنی، ترقی نمود. روی هم رفته صنایع یونان هم در هندوستان و هم در چین و آسیای مرکزی اثر افکند. سنکیانگ و سیالکوت مراکز انتشار این صنایع در چین و هند گردید.
در این دوره تجارت و دوران پول وسعت یافته، شهرها آبادان و مسکوکات طلا، نقره و نیکل رایج بود. در بازارهای باختریان انواع پارچه باب ابریشمی و ململ، ادویه، شیرینی باب اشیای فلزی، مسی و نقرهای، جواهرات و غیره، در معرض داد و ستد قرار داشت. راههای تجارتی به طرف چین یکی از بدخشان و دره وخان به یارکند و دیگری از طریق فرغانه یا کاشغر میرفت. در غرب راه تجارتی از هرات و پارتیا به ایران میگذشت. همچنین رود جیحون که مثل رود سند مورد کشتیرانی قرار گرفته بود، و از اراضی همجوار خزر یک راه تجارتی تا بحر سیاه میرفت. در جانب شرق کشور، راههای تجارتی از باختر هندوکش را عبور و از کاپیسا و کابل و هده و پیشاور به دریای سند میرسید. در تمام این راهها، کاروانهای بزرگ تجارتی در حرکت بود و با شکل خاموش و آرام فرهنگ و صنایع و عقاید این کشورها را به همدیگر مبادله میکرد. افغانستان که در مرکز این چهاراه قرار داشت، بیشتر از دیگران در این دادوستد مدنی بهره میگرفت.
زبان و رسمالخط یونانی از قرن سوم قبل از میلاد در افغانستان قبول شده و موازی با پراکریت و رسمالخط خروشتی افغانستان یک جا به کار میرفت طبعاً علوم یونانی نیز مثل اسطورههای آن در فرهنگ کشور داخل شده بود. همچنین خط پهلوی پارتی از قرن سوم قبل از میلاد در افغانستان معرفی گردید و در کنار خطوط خروشت و یونانی تا قرن سوم میلادی (عهد کوشانیان بزرگ و بسط نفوذ ساسانی) پابرجا ماند. به علاوه در باختر که مرکز کشور بود، زبانهای متعددی حرف زده میشد، از قبیل سغدی، پهلوی و یونانی و لهجههای متشابه داخلی که گویندگان آن سخن همدیگر را میفهمیدند.
چند مجسمه به جا مانده در آی خانم
حفریات باستانشناسی فرانسوی در ویرانههای شهر قدیم «آی خانم» نشان داد که این شهر بزرگ متعلق قرن چهارم قبل از میلاد و نماینده سبک عالی معماری، خطوط از عناصر محلی و تزئینات یونانی است. این شهر دارای عمارات، صحنها، ستونهای سنگی، سالنها، دیوارهای منقش و ملون، مجسمههای سر شیر بوده، ثروتمند و با شکوه است. این آثار نماینده آن هنر «یونان و باختری» است که منبع عمده هنر کوشانی و گریکوبودیک محسوب میگردد. همچنین مسکوکات مکشوفه از «خزانه قندز» (قلعه زال) نمونههای مسکوکات «گریکوباختری» را به دست داد و مجسمههای مکشوفه از «هده» (جلال آباد) نفوذ هنر یونانی را در افغانستان ارائه نمود.