فیلم به قدرت رسیدن و حمله اسکندر کبیر (مقدونی) به ایران در برگیرنده تنازعات بین ایران و یونان باستان از آغاز تا پایان کار جانشینان اسکندر کبیر در قالب پویانمایی همراه با زیرنویس فارسی است.

قسمت اول


قسمت دوم


قسمت سوم


قسمت چهارم


اسکندر کبیر (مقدونی) که بود؟

اولمپیاس مادر اسکندر کبیر

پایدیا

اسکندر سوم مقدونی معروف به اسکندر کبیر به یونانی:

 Ἀλέξανδρος ὁ Μέγας:Aléxandros ho Mégas

شاه پادشاهی یونانیِ مقدونیه بود. در سال 356 پیش از میلاد در پلا از اولمپیا و پدرش شاه فیلیپ بدنیا آمد. تا 16 سالگی تحت آموزش فیلسوف بزرگ ارسطو بود. چون تمام کودکان یونانی به ایلیاد عشق می ورزید و آخیلیس قهرمان آن را میستود تا آنجا که تا بزرگسالی کتاب ایلیاد را هنگام خواب زیر بالشش میگذاشت.

اسکندر در بیست سالگی مقدونیه را به قصد لشکرکشی به ایران ترک کرد و تا پایان عمر 32 ساله اش مادرش را دیگر ملاقات نکرد.

شاهان ایرانی عادت داشتند که همسر، مادر و فرزندان خویش را همراه خود به اردوگاه رزم بیاورند. در نبرد ایسوس  پس از فرار داریوش مادر، همسر و دخترش به اسارت یونانیان درآمدند.

اسکندر با آنکه زخمی بود به خیمه آنها رفت تا جویای احوالشان شود. مادر داریوش از فرط شرم اعلام کرد که داریوش دیگر فرزندش نیست؛ او را بزدل و سپس اسکندر را فرزند خود خواند.

به قدرت رسیدن اسکندر کبیر 

پس از مشارکت موثرش در جنگ یونان در مقام فرماندهی سواره نطام همراهان در ارتش مقدونی، پدرش فیلیپ توانست بر اکثر یونان مسلط شود. اما با به قتل رسیدن پدرش در آغاز لشگرکشی به ایران او در سن 20 سالگی به پادشاهی میرسد. او ابتدا برای تثبیت پادشاهیش شورش های داخلی را سرکوب می کند.

 

اسکندر کبیر (مقدونی)

حمله اسکندر کبیر (مقدونی) به ایران

بعد از تثبیت موقعیتش در یونان او به امپراتوری ایران لشگر کشید. او ائتلاف یونانی را به تلافی تجاوزات امپراتوری هخامنشیان، به آسیا صغیر گسیل داشت.

نبرد گرانیکوس اولین نبرد اسکندر کبیر در حمله به ایران

در نبرد گرانیکوس ارتش سواره نظام ساتراپ های آسیای صغیر امپراتوری ایران از اسکندر شکست می خورند. با این پیروزی قاطع اولین موفقیت اسکندر کبیر رقم می خورد و آسیای صغیر به کنترل یونانی ها میافتد.

نبرد ایسوس

در نبرد ایسوس  ارتش صدهزار نفری ایرانی ها تحت رهبری داریوش سوم شاهنشاه ایران برای دفع حملات اسکندر مقدونی گرد آمده اند. اما به محض فرار داریوش در حالی که ارتشش دوبرابر ارتش یونانی ها بود ایرانی ها دست از حمله برمیدارند و سعی بر نجات جان خود میکنند که در نهایت منجر به قتل عام ایرانی ها میشود. مادر، همسر و دختر داریوش در این نبرد زنده دستگیر می شوند. مادر داریوش از فرزند فراریش ابراز شرم و برائت میکند و اسکندر را فرزند خود میخواند.

نبرد گوگمل

در نبرد گوگمل در موصل امروزی دوباره داریوش فرار را ترجیح میدهد و ارتش ایران شکست می خورد. با این شکست ارتش ایران تار و مار می شود و دروازه های بابل پایتخت امپراتوری بروی اسکندر کبیر باز می شود. سپس در شوش رسما بر تخت شاهنشاهی ایران جلوس می کند. در مسیر تخت جمشید با مقاومت نیروی ایرانی به رهبری آریوبرزن مواجه می شود و در نهایت پس از از بین بردن مقاومت وارد تخت جمشید میشود.

پس از به تخت نشستن اسکندر کبیر بر تخت پادشاهی ایران

پس از فتح ایران اسکندر کبیر (مقدونی) زمانش را صرف تثبیت قدرت و مطیع کردن استانهای شرقی امپراتوری و همچنین ساختن شهرهای جدید کرد. 

اسکندر ذوالقرنین

وَیَسْأَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْرًا.

سکه اسکندر کبیر (صاحب دو شاخ)
منقش به الهه باکره خرد عصر هلنی، آتنا نیکه فوروس
[ آتنا آورنده پیروزی ]

اسکندر مقدونی بیست شهر جدید بنیان گذاشت که نام اسکندر را بر خود داشتند و مشهورترینشان که باقی مانده اند:

اسکندریه در مصر، هرات ،قندهار، بگرام، آی‌خانم، غزنین و فراه در افغانستان، دایلان، آلیندا و اسکندرون در ترکیه، خُجند و تِرمز در تاجیکستان، مِرو در ترکمنستان، ناواگای و اوچ در پاکستان، رقه در سوریه و دامغان در ایران.

اسکندر کبیر رکسانا دختر ارباب باختری را به همسری گرفت و به پیشرویش به شرق ادامه داد. در نهایت بعد از ده سال لشگرکشی، شهرسازی و ترویج فرهنگ هلنی در سن 32 سالگی به مانند آخیلیس_ قهرمانش _غرق در جاودانگی و جوانی در بابِل بدون تعیین جانشین درگذشت.

رهبری اسکندر کبیر برگرفته از کتاب آناباسیس الکساندر نوشته لوسیوس فلاویوس آریانوس

رهبری اسکندر کبیر برگرفته از کتاب آناباسیس الکساندر نوشته لوسیوس فلاویوس آریانوس

ارتش از بیابان شن عبور میکرد. خورشید بشدت برآنان میتابید و آنها در تقلای یافتن آب بودند که بسیار دور از دسترس آنها مینمود.
اسکندر نیز مانند دیگران از تشنگی در رنج بود اما مثل دیگران پیاده بود و در پیشاپیش ارتشش راه می پیمود.
تنها کاری بود که از او برمی آمد و در نتیجه مثل همیشه مردانش بهتر قادر بودند که رنج ها را تحمل کنند چرا که خود را برابر با رهبرشان میدیدند.
همینطور که در عذاب تشنگی مفرط و خستگی بودند گروهی از پیاده نظام سبک اسلحه برای یافتن آب از ارتش جدا شدند. سرانجام حفره ای با آب بسیار اندک یافتند و بسختی قطره قطره آنرا در کلاهخودی جمع کردند و به سوی اسکندر شتافند و به او پیشکش کردند.
اسکندر آب را به عنوان هدیه با تشکری پذیرفت و آب را در برابر دیده گان همه بر زمین ریخت.
این کار چنان تاثیر خارق العاده ای بر مردان گذاشت که گویی آب هدر رفته را همگی نوشیدند.

•••

اسکتدر و ارسطو

در نظر من عشق اسکندر به هنر پزشکی نتیجه آموزش های گرانقدر ارسطور کودکی او بود. نتنها او مشتاق تئوری پزشکی بود بلکه آنچه از مجموعه نامه هایش به دوستانش برمی آید، در وقت بیماریشان با تجویز روش های درمانی و رژیم های غذایی معین به کمکشان میشتافت.
او همچنین طبق طبیعتش شیفته یادگیری و خواندن بود. او چنان ارسطو را ستایش میکرد که طبق گفته خودش ارج بیشتری از پدرش برای او داشت:
"چرا که پدر به او زندگی داد اما ارسطو زندگی شرافتمندانه را به او آموخت."
[بازگردان از نگارنده]

پلوتارک. اسکندر
حیات مردان نامی 

•••

  1. تسخیر دولت شهرهای یونانی سواحل غربی آناتولی توسط کوروش هخامنشی
  2. شورش دولت شهرها و به آتش کیشده شدن سارد
  3. شکست داریوش در نبرد ماراتون بقصد تنبیه حامیان شورش
  4. شکست خشایارشا در جبران حقارت پدرش در نبردهای سالامیس و پلاته